به طور کلی اصول و ویژگی شهرهای اسلامی را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
طراحی اصولی از نظر سلسله مراتبی آن است که حرکت سواره را بر سلسله مراتبی استوار کنند. کاهش تدریجی دسترسی از پخش کننده محلی تا فضای دسترسی به چند واحد مسی تأثیر و با حضور وسایل نقلیه در محیط مسی را کم می کند توسلی؛ ۱۳۶۸).
محققان مختلفی بر روی ویژگیهای شهرسازی و معماری شهرهای دوران اسلامی بررسی و تحقیق کردهاند و به برخی اصول، صفات و خصوصیات دست یافته اند که البته اتفاق و اجماع نظری در این باره وجود ندارد و هنوز یک مدل و یا الگوی واحد حاصل نشده است. به هر حال به معرفی برخی از این ویژگیها پرداخته میشود.
ویژگی عدالت میتواند به عنوان معیار، شاخص و میزانی برای سنجش درجه اسلامی بودن یا نبودن یک شهر به کار گرفته شود. به همین دلیل میتوان گفت که مهم ترین هدف اسلامی سازی شهر، ساختن یک شهر عدالت مدار است. شهر عدالت مدار شهری است که در آن:
در میان همه شیوههای کلان دسته بندی کالبد شهر برای مدیریت بهتر شهر، یک هدف مشترک به چشم می خورد و آن هم موضوع تعادل کالبدی» است. تعادل کالبدی به معنی دادن توانایی لازم به کالبد شهر است تا بتواند بیشترین انعطاف را در برابر انواع متنوع رفتارهای اجتماعی داشته باشد. به دیگر سخن، عدالت کالبدی نمی تواند بدون وابستگی به مکان خاص یعنی کالبد شهر و تأمین فضای مناسب و کافی در شهر برای تنظیم عادلانه روابط متنوع اجتماعی پدید می آید. برای ایجاد شهر متعادل از دو روش استفاده می شود:
ارزشدهی به فضاهای وحدت دهنده
در ساختار کالبدی شهر، فضاهایی را می توان معین ساخت که با سازماندهی مناسب نسبت به هم، کیفیت فضایی شهر را به سوی ایجاد قالبی منعطف سوق دهند این فضاها، فضاهای وحدت دهنده» نامیده می شوند. فضاهای وحدت دهنده از دو ویژگی برخوردارند: موقعیت مکانی و عملکرد.
انتخاب مکان مناسب برای فضاهای وحدت دهنده، از همپوشانی غیر ضرور یا از پنهان ماندن سطوح مفید جلوگیری می کند. انتخاب عملکرد مناسب برای فضاهای وحدت دهنده نیز کمکی مؤثر به انسجام و تنوع شکلی هرچه بیشتر ساختار کالبدی شهر دارد. فضاهای وحدت دهنده گاه به صورت منفرد و گاه به صورت ترکیبی از چند ساختمان در یک بخش از شهر ظاهر می شود. در یک شهر میزان بزرگی فضاهای وحدت دهنده به تدریج از تقسیمات درشت تر شهری به تقسیمات کوچکتر کاهش می یابد. فضاهای وحدت دهنده شامل الف: تقسیمات شهری ب: نقاط شهری می شوند (منجزی، نورمحمد، و رفیعی؛ ۱۳۹۰).
الف - تقسیمات شهری:
شهر از لحاظ کالبدی شبیه اندام درخت است. به طوری که تقسیمات کالبدی، در زیرشاخه های کوچک ولی متعدد و در شاخهها در مقایسه با زیر شاخه ها بزرگتر و در تنه از کثرت به وحدت می رسند. این ساختار باعث می شود تا در میان بخش های یک درخت، سلسله مراتب فضایی به وجود آید به گونه ای که هر درخت با ظرفیت مناسب کار کند و کار کرد بخش های مختلف اختلال در کار یکدیگر پدید نیاورند. در عین حال، مجموعه کار کردها در بخش های کوچک به یکدیگر افزوده و در بخش اصلی وارد شوند و مایه ایجاد توانایی هایی بالقوه گردند.
این تحلیل ما را به این سو هدایت می کند برای شهر اسلامی معاصر، مقید به تقسیمات با رعایت سلسله مراتب از کوچک به بزرگ باشیم. این تقسیمات از بزرگ به کوچک عبارتند از: مناطق شهری، ناحیه های شهری، محله ها و واحدهای همسایگی این تقسیمات به گونه ای هستند که در عین داشتن سلسله مراتب قابل پیش بینی، از آن چنان تنوعی برخودارند که هیچ دو بخش به هم شباهت ندارند.
این مصداقی از نهادن هر چیز در جای خود با تنوع سازه ها و فضاها به تناسب تغییر مکان ها، افراد و کاربری هاست که از مصادیق به کار گیری مفاهیمی از عدالت است. ناگفته نماند این تنوع و تکثر مبتنی بر تناسبات و اصول زیبایی شناسی تا چه حد می تواند مایه تعالی، انبساط و گستردگی روح و تعلق خاطر به شهر و محلات گوناگون آن شود. و وحدت اجتماعی را افزایش دهد (شوهانی ۱۳۹۱).
ب - نقاط شهری:
نقاط شهری شامل فضاهایی هستند که سطح اشغال کوچکی دارند اما اهمیت آنها به اندازه ای است که باعث تعامل کالبد شهر می شوند. آنها در گروه فضاهای عمومی و نیمه خصوصی جای می گیرند و در نقاط مختلف شهر واقع شده اند.
این فضاها شامل فضاهای باز شهری مثل مسجد، زیارتگاه، کاروانسرا، مدرسه، حمام، کارخانه و. هستند. این فضاها با اندازه های متفاوت در شهر قرار دارند به گونه ای که هر چه از اندازه آنها کاسته می شود، بر تعداد آنها افزوده می گردد. و بزرگترین فضا در یک گروه شاخص ترین آنها نیز محسوب می شود. در میان فضاهای شهری اسلامی، مسجد ارجمندترین نقاط است.
به منظور برقراری عدالت در کالبد شهر اسلامی ضوابط زیر پیشنهاد می شود:
بنابراین اصل، فضای شهری در رابطه با فضاهای واقع در مراتب بالاتر یا پایین تر خود تعریف می شود. و فارغ از این مرتبه مکانی، معنایی ندارد. در واقع هر فضای شهری یا بنا و معماری، دارای درون و بیرون است. در درون، زیر نظمهایی خود را شکل می بخشد و در برون از نظم های فراتر تأثیر میپذیرد (اهری؛ ۱۳۸۵: ۵۲).
درونگرایی موجود در شهرها و عمارات مسلمین یکی از اثرات اعمال سلسله مراتب مورد نظر در قلمروهای فردی و جمعی بوده است. از طرفی می توان عنوان داشت اصل سلسله مراتب به عنوان یکی از اصول اساسی حاکم بر هستی بیشترین تأثیرات را در شکل گیری محرمیت در کالبد معماری و شهرسازی سنتی ایران داراست. سلسله مراتب یکی از اصول حاکم بر مجموعه ها و اجزاء پدیده هایی است که یا به طور طبیعی در جهان هستی به عنوان کل وجود دارند و یا توسط انسان طراحی و ایجاد می شوند و با توجه به آنکه اصولا هستی موجودات در کائنات تابع سلسله مراتب تعریف شده است، لذا نقش غیرقابل انکار آن در تعریف اجزاء کل یک مجموعه و هویت بخشی به آنها قابل ذکر است. باید عنوان داشت که در جهان بینی اسلامی، در عالم وجود هر شی ای مکان و مقامی خاص را برای خود دار است که ارزش و موقعیت این مکان و مقام با توجه به ویژگی های مراتب وجود مشخص می شود. محیط مصنوع نیز از این قانون تبعیت نموده و اجزاء آن با توجه به ارزش و مقام فعالیتی که درون آن انجام می شود و کسانی که در آن وجود دارند و ارتباطشان با سایر اجزاء همجوار هر یک مقام و موقعیت خاصی را دارا می باشند. که این ویژگی های خاص به خصوصیات کالبدی و نمادین فضاهای متوالی و مجاور مربوط می شود.
در شکل گیری یک بنا نیز اصل سلسله مراتب است که سبب شکل دهی به قلمروهای فضایی با کارکردهای متفاوتی می گردد و حریم بندی های فضایی را شکل می دهد. آنگاه که عناصر یک بنا را به قلمروهای متفاوت به کالبد و عملکرد قابل تمیز از یکدیگر تقسیم کنیم، اصولا انتقال و گذر از قلمروی به قلمرو دیگر به صورت آنی و بدون ایجاد شرایط لازم اعم از روانی و فیزیکی نامطلوب است . کاربرد سلسله مراتب در معماری سنتی ما، در حوزه های مختلف در معماری همانند سلسله مراتب فضایی و در شهر سازی سلسله مراتب عملکردی عبوری محله ای و منطقه ای سبب شکل گیری چنان ساختارهای کالبدی فضایی گشته است که مهم ترین ثمره آن محرمیت و شکل گیری حریم های فضایی و تفکیک قلمروهای متفاوت با وجود پیوستگی فضایی است (اردلان و بختیار؛ ۱۳۹۰ ).
در این راستا دو نوع نظام فضایی اولیه و ثانویه معرفی می گردد. نمود نظام فضایی اولیه در اندام های شهری با راسته بازار شکل می گیرد و مسجد و مدرسه و قصر و دیگر فضاها و یا دروازه های اصلی به راسته بازار وصل می شوند و نظام فضایی ثانویه از نظام فضایی اولیه شاخه می گیرد و کوچه ها، دکانها، مدارس، مساجد، کاروانسرها و حتی بعضی از خانه ها به راسته اصلی وصل می شوند (معماریان؛ ۱۳۸۴).
نکته بسیار مهم در ارتباط سلسله مراتب در شهرسازی سنتی، پیوستگی فضایی است. با وجود آن که سلسله مراتب در ذات خود نشان از تفکیک و مرزبندی دارد، در این نوع شهرسازی گذر از فضای بسته به فضای بسته ای دیگر پی درپی تکرار می شود، بی آنکه این پیوستگی قطع شود، یعنی فرد هیچ گاه نیاز به خارج شدن از محیط موجود و معین ندارد زیرا ساختمان در تار و پودی پیوسته و متراکم ترکیب شده است» (شوهانی؛ ۱۳۹۱: ۷۵).
به کارگیری اصل سلسله مراتب در نظامهای فضایی شهری و معماری با تفکیک کردن حریم های عمومی از خصوصی و ایجاد مرتبه بندی در دسترسی ها نقش پررنگی در تقویت محرمیت در ساختار فضایی داشته است.
سلسله مراتب به نظامبندی حریمهای خصوصی و عمومی و نهایتا حفظ محرمیت منجر می شود و به کار گیری تناسب و نظم و هندسه، وحدت را شکل می دهد. و این نشانی از سرچشمه و ریشه های یکسان اصول سنتی است. سلسله مراتب شهری از طریق چند روش قابل دستیابی و اجراست که شامل:
عناصر مهم شهری رو به مرکز دارند تا بدین ترتیب هویتی خاص و ورای ماقبل پیدا کنند. این بدین معناست که برای رسیدن به وحدت و یکی شدن تا جایی که امکان دارد باید عناصر، فضاها و ساختمان ها در هم سویی با هم قرار گیرند. این اصل بیانگر این است که تجمع عناصر هم رده و متناسب در کنار هم، همراه با یک مرکزیت کالبدی ما را گامی به سوی دستیابی به وحدت نزدیک می نماید. لازم به ذکر است که مرکز به صورت یک نقطه متعدد در فضا نبوده بلکه در زمان حرکت کرده و خط را ایجاد می نماید. که همان بازار است. این الگو امکان رشد و تغییر را برای بقای شهر فراهم میآورد (حمیدی و دیگران؛ ۱۳۷۶، ۳۸). یکی از مواردی که در رابطه با مرکزیت در فضاهای شهری ایرانی و اسلامی قابل توجه است، مرکزیت فضای مذهبی است، این فضای مذهبی در شهرهای اسلامی مسجد و یا مسجد جامع است که مهمترین مرکز دینی و اجتماعی و ی در حمایت شهر است (سلطان زاده؛ ۱۳۷۴: ۳۲).
معمار مسلمان در می یابد که هماهنگی و همکاری متقابل فضاها برای تحقق پاسخگوی مناسب به نیازهای انسان، با وجود نظم بین اجزای متفاوت، امکان پذیر است. نظم نشانه ثبات و حاکی از شخصیت نظام است.
وجود وحدت و تنوع در سیمای شهر از خصوصیات شهرهای ایرانی اسلامی است، اجزا و عناصر بسیار متفاوت لازم است تا به انسجام شهری دست یابند از جمله فقدان یکنواختی در اجزاء و عناصر شهری گذشته با پهن و باریک شدن فضا، سر باز و بسته بودن آن، تغییر مقیاس و تغییر شکل آن صورت می گرفته که این امر تباین فضا را تشدید می کند و امتزاج و درهم آمیختگی این فضاها را فراهم میکند (مهاجری، 1387).
اصول شهر اسلامی
عناصر و اجزایی که در شهرهای کهن ایران وجود داشته دارای نوعی ارتباط متقابل فضایی یکپارچه و به هم پیوسته بودهاند. در شهرهای اسلامی فضاها ضمن آن که هر کدام جا، مرتبه و شخصیت خاص خود را در سلسله مراتب فضاهای شهری حفظ میکنند و به ایفای نقش خود میپردازند با هم مجموعه ای واحد را پدید میآورند که شهر را از نظر فضا، واحدی منسجم و به هم پیوسته نشان میدهد. عنصر اصلی مجموعه شهری در شهرهای اسلامی عبارتند از:
در میان اندام درونی هرشهر و روستا، نیایشگاه، همیشه جای ویژه خود را داشته و دارد و از اندام های دیگر نمایان تر و چشم گیر تر است. مساجد مهم ترین بناهای مذهبی هر شهر و روستا بودند که همواره نقش مهمی در زندگی مسلمانان داشته اند (کیانی؛ 1379). با توجه به اینکه دولت اسلامی در شهر تولد می یابد و با توجه به این که تشکیل این دولت برای اولین بار در مسجد صورت می گیرد بنابراین وجود مسجد جامع به یکی از مشخصات اصلی شهر دوره اسلامی تبدیل می گردد (حبیبی؛ ۱۳۸۲: ۴۲) از نظر حقوقی نیز شهرهای اسلامی در آغاز یک ویژگی داشتند که وجه تمایز آنها از روستاها محسوب می شد و آن داشتن جامع و منبر بود (سلطان زاده؛ ۱۳۶۲: ۱۲۲). مساجد به دلیل جامعیت و اهمیت و تعدد و جایگاه والایشان در شهرهای مسلمانان از اصلی ترین عوامل هویت دهنده کالبدی مجتمع های زیستی مسلمانان بوده اند. این هویت نه تنها در شکل وسیما که حتی از نظر صوتی و سایر تهمیداتی چون چند عملکرد بودن و مرکزیت و مکان استقرار نیز اعمال میشد (نقی زاده؛ ۱۳۸۷: ۱۶۱). مکان و موقعیت جایگاه مسجد، پیوسته در مرکز شهر و اهمیت آن، پایه و اساس طراحی شهری به شمار می رفت. در شهر اسلامی نقطه ای که طراحی می شد، مسجد جامع شهر بود و به واسطه رفت و آمد مردم به این مکان، بازار شکل گرفته و محلات نیز بر اساس این حرکت شهر سازی طراحی میشد.
بازار قلب اقتصادی، ستون فقرات شهر و دومین عامل اصلی در شکل گیری شهر های اسلامی بوده و نه تنها محل خرید و فروش کالا، بلکه محل پیشه وریهای مختلف بوده است. در بیشتر شهرهای اسلامی معمولا هر راسته به یک نوع فعالیت اختصاص دارد که تحت عنوان تخصصی بودن بازارها مورد پژوهش بوده است. بازار در نزدیکی میدان اصلی قرار داشت و در آنجا فعالیت های اقتصادی شهر عرضه می شد. توزیع کالا و فروش آن از نظر مکانی اغلب از جنبه ماهیتی شان صورت می گرفت. ناحیه مرکزی شهر محل تجمع فعالیت های عمومی از قبیل فعالیتهای اجتماعی، اداری، تجاری، هنری، هنرهای دستی و استراحتگاه بود. توزیع کالا و فروش اقلام مقدس مانند شمع، عطر، کتاب دعا و. در نزدیکی مسجد بود و بقیه کالاها در فاصله دورتر بودند (رفیق دوست و شهابیان؛ ۱۳۸۷). در اکثر شهرهای اسلامی، بازار به صورت هستههای مرکزی بافت سنتی و قدیمی شهر بوده و به عنوان قلب تپنده شهر بوده است. روزگاری بازارها کار کرد محلی داشتند و حوزه نفوذ آنها بسیار محدود بود ولی بر اثر پیشرفت فرهنگ و تمدن و آگاهی، حوزه های نفوذ آنها اضافه شد و این رشد و توسعه در شهرهایی که در مسیر کاروان ها قرار داشتند به خوبی آشکار است. در جوار این مجموعه اقتصادی، اماکن عمومی مانند حمام، مساجد، مدارس، تکیه ها، سقاخانه ها، قهوه خانه ها و. وجود دارد که مجموعه ی آنها بافت واحدی را به وجود می آورد (بیگلری؛ ۱۳۵۵). به جز عوامل اقتصادی، اجتماعی، ی و دینی، عوامل آب و هوایی نیز در شکل گیری کالبدی و پیدایش بازار نقش مؤثری داشته است و اصولا بین اقلیم و ساخت کالبدی شهرهای اسلامی رابطه بسیار نزدیکی وجود دارد (شفقی؛ ۱۳۷۸) به طوریکه بازار ها اغلب دارای یک مسیر سرپوشیده اصلی بودند که برای عبور و مرور افراد مورد استفاده قرار می گرفت. در شهر هایی که ممکن بود بارندگی به مغازه های و کالاها آسیب برساند ، سقفی آجری بر روی راسته بازار می ساختند و برای نورگیری و تهویه منافذی در سقف تعبیه می کردند. در شهر های کم باران و کوچکی از سقف های چوبی که با حصیر پوشانده می شد استفاده میکردند (میر محمدی؛ ۱۳۷۵: ۱۸۲). میتوان گفت که بازارهای سنتی مسقف، یکی از دست آوردهای تمدن و فرهنگ اسلامی است.
به هر حال بازار یکی از مهم ترین بناهای عمومی شهرهای گوناگون است که در مرحله اول برای عرضه تولید و تبادل و خرید و فروش کالا شکل گرفت و بعدها کار کردی های متعدد فرهنگی و اجتماعی پیدا کرد (کیانی؛ ۱۳۷۹: ۱۷). به گونهای که اساساً فضای بازار تنها به داد و ستد اختصاص نداشت بلکه به مثابه مهمترین شاهراه حیاتی شهر برخی عناصر را در خود جای میداد. تفاوت اصلی در بازارهای قبل از اسلام با بازارهای زمان اسلام، تخصصی بودن آن است که تقسیم بندی بازار بر مبنای حرفه ای استوار است که در کنار بازارها، سراها، کاروانسراها، مساجد و. در نزدیک ترین فاصله از مزار امامزادگان و اماکن مقدس مذهبی قرار داشت. در شهرهایی که جنبه خاص مذهبی داشت بازار در اطراف و گرداگرد مراکز مقدس شهر ساخته می شد (میرمحمدی؛ 1375: 182). نفوذ معماری غربی در ساخت و بافت شهرهای اسلامی، بسیار چشمگیر است به طوریکه نویسندگان تحت عنوان مدرنیسم و جهانی شدن به آن عنایت دارند. لکن بازار شهرهای اسلامی تنها منطقه و یا بخش شهری است که در برابر این هجوم فرهنگی استقامت کرده و اصالت خود را از نظر کالبدی و فضایی حفظ کرده است. از نظر اقتصادی نیز بازار در برابر نفوذ اقتصادی غرب بسیار مقاوم بوده و هنوز سنن اقتصادی بر بازار شهرهای اسلامی حاکم است.
بخش مسی شهر اسلامی را محله ها تشکیل می دهند که ساختار ویژه دارند و در حقیقت شهر اسلامی را می توان مجموعه ای از مناطق و محلات متجانس و همگن دانست. گروههای که در این محلات می زیسته اند هویت ها، مذهب و قومیت خود را برای قرنها هم چنان حفظ کرده اند. عدم تفکیک طبقات اجتماعی از خصیصه های بازر محلات شهر اسلامی است که فقیر و غنی در یک محله مشترک زندگی می کردند (خیر آبادی؛ ۱۳۷۶: ۱۰۷). محلات شهرهای اسلامی، در ساختار خود از وحدت جغرافیایی خاصی برخوردارند. بن بست ها، کوچه ها، گذرگاهها و مراکز محلات با عناصر عمومی دست به دست هم داده و به محلات موجودیت میبخشند. اجزاء محله را منازل مسی، بن بستها و کوچهها و بالاخره تأسیسات عمومی مرکز محله نظیر مساجد، بازارچه ها، حمامها و آب انبارها و گاهی قهوه خانهها تشکیل می دهند. عناصر مزبور در سطح شهر به صورت یکنواخت پراکندگی دارند و دارای حوزه نفوذ و عملکرد محدودی میباشند که آخرین نقطه نفوذ و حیطه عملکرد این عناصر را مرز محلات تشکیل می دهد که خود را در یک محدوده کاملا معین و مشخص احساس کرده و تعلق خاطر بیشتری نسبت به محله مسی خود داشته باشند.
پس از اسلام که بقایای نظام شهری کهندژی و شارستانی به تدریج از میان برداشته شد، شهر با مفهوم اسلامی آن متعلق به تمام اقشار و طبقات اجتماعی است شکل گرفت. ارکان عمده شهر شامل: دارلخلافه، دار الحکومه به جای کهندژ ظاهر شده و سپس با ابعاد قصر امراو پادشاهان مجموعه ای به نام ارگ را پایه ریزی کردند که در فاصله ای از مسجد جامع و بازار سه رکن اصلی شهر را به وجود آوردند که با حصار و بارو در کانون اصلی شهر تجلی یافت (شوهانی ۱۳۹۱).
مساجد، آرامگاه ائمه اطهار و سلاله ایشان، کتابخانه ها، حسینیه ها و تکایا، خانقاهها، زاویه ها، سقاخانه ها و مؤسسات خیریه و عام المنفعه، مصلی، مدارس علمیه (حوزه های علمیه)، امامزاده ها، بقا متبرکه، آستانه ها و. که دارای حریم و حرمتی والا نزد مردم در جامعه اسلامی است و خدماتی همچون هتل ها، زائرسراها و مسافرخانه ها برای امکان مسافران در کنار آنها شکل میگیرد (همان). بنابراین میتوان نتیجه گرفت که در شهرسازی اسلامی، به گونهای روابط بین فضاها و عملکردهای مختلف برای جلو گیری از مزاحمت های مذهبی، سلسله مراتب فضاهای عمومی، نیمه عمومی، نیمه خصوصی و خصوصی، تفکیک متناسب قلمروهای شهری، تأمین امنیت جانی و مالی، در نظر گرفتن مقیاس انسانی در شهرسازی، در نظر گرفتن وحدت، ایجاد محلات متجانس و جلوگیری از قطب بندی های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، در نظر گرفتن فضاهای عمومی برای شهروندان، ایجاد فضایی برای القای احساس امنیت و توسعه عدالت و تابعیت از قوانین بین الملی، بهرهگیری از زیبایی برای رسیدن به کمال مطلوب، پیوستگی فضایی و وجود فضاهای آشنا و قابل دفاع از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.
مفهوم معماری باغ حس مکان» را بازتاب می دهد. باغ به صورت فضایی تعریف می شود که بازتاب تمام و کمالی از علائم را در خود دارد. این مفهوم که نظم و هم آهنگی را پرورش می دهد شاید به وسیله اعداد، هندسه، رنگ و ماده ملموس تر بیان شود. مفهوم باغ در ایران در دوره هخامنشی به رشد و کمال قابل توجهی دست یافت، در این دوره باغها با تقسیم بندی دقیق و آرایش کلی متقارن بنا می شدند. باغ بهشت های دوره ساسانی با طرح های مانده و کوشکهای محلی در محل تقاطع چهار گذر طرح های بی بدیلی برای باغ ها داشتند. مفهوم باغ و حیاط، مکمل های فلات گرم و خشک ایران در دوره اسلامی نیز به صورت های مهمی از مفهوم بهشت به شمار می آمدند. باغ با آیو گرافی موتیف ایرانیان باستان به صورت محیطی محصور و پر درخت که کوشکی در مرکز آن قرار داشت مطابق داشت. طرح های باغهای سلطنتی همگی این مفهوم را ارئه می دهند. باغ بزرگ، با تمام قدرت نمادین اش، تجملی بسیار عالی است که معدود کسانی می توانند در زمینه ی شهری از عهده ی هزینه های آن بر آیند. طرح حیاط، نیرویی مرکز گرا پدید می آورد و فرم شهری امکان پذیرتری است که می تواند ارتباط پایه ای با طبیعت که برای ایرانیان بسیار مهم است را فراهم کند. این طرح بر فعالیت معماری تامین مکان» حاکم است و در دوره اسلامی به الگوی مکان تبدیل می شود و خانه و مسجد، کاروانسرا و مدرسه، بخش های فردی و جمعی را یکی می کند. این وحدت به وسیله درهم کنش های بصری فضا، شکل و سطح به دست می آید و به وسیله ی ارتباط کیفی شان تکمیل میشود (اردلان وبختیار؛ ۱۳۹۰: ۹۸). ویژگیهای عمومی کشورهای اسلامی عبارتند از خشکی و کم آبی، دمای زیاد، شوری خاک و تنوع محیط (نظری؛ ۱۳۷۳: ۵). لذا ایجاد فضاهای سبز شهری که در واقع تصویری از بهشت موعود می باشد در اغلب شهرهای اسلامی خصیصه ویژه ای به آنها بخشیده است. یک باغ اسلامی دورنمایی است که بر طبق اصول ایدئولوی خاص معین و عناصر فیزیکی معین به کار برده شده، طراحی گردیده و بر اهداف معینی تمرکز دارد. در سرزمین های اسلامی اغلب این باغها به نام چهارباغ معروف هستند که مهم ترین نمونه آن در شهر اصفهان مشاهده می شود. کلمه فارسی چهارباغ مفهوم نقشه متقارن را بیان می کند. باغ به وسیله جریان آب به چهار قسمت تقسیم می شود. این آب در طول جریانش زمین ها را مشروب و مصفا می کند و می گذرد همین نقشه که با چهار شهر زندگی رسم شده است بنا به روایتی همان نقشه بهشت است (بمات ۱۳۶۹، ۲۲۰). باغهای ایرانی یا در زمین مسطح بنا می شد و باغهای دشتی بودند یا در زمین شیب دار که امکان دارد باغ را با آبشارها و درخت های بیشتر، زیباتر بسازند. در باغ ایرانی توجه خاص به شکل های هندسی میشد و شکل مربع که فاصله بین اجزا باغ را ساده و روشن نشان میداد و از اهمیت خاصی برخوردار بود. ایرانیان تصور ذهنیشان را از بهشت که به پاداش اعمال نیک به آنها می بخشیدهاند در باغهای سرسبز و خرم تجسم بخشیدهاند (پیرنیا۱۳۷۳، ۴). غیر از این عناصر، مدارس و بقاع و حمام ها هم از عناصر مهم شهر اسلامی محسوب میشدند. اغلب مدارس بزرگ اسلامی در امتداد یا در جوار بدنه بازار و راسته های اصلی شهر احداث می شدند.
محمود توسلی به هنگام توصیف شهرهای کویری ایران نیز بر وحدت و کل بودن آنها تأکید می کند: شهرهای مرکزی ایران مجموعه ای از محلات متجانس و بدون پیوند داشته است. علی رغم جدایی قوی و مشخص محلات شهری از لحاظ اداری، قومی، مذهبی و شغلی، از نظر کالبدی مجموعه شهر یکپارچه، پیوسته و اجزاء آن در ارتباط بوده است (توسلی ۱۳۶۸، ۲۸).
در نتیجه همان طور که اشاره شد، عناصر و بناهای مختلف موجود در شهرهای سنتی اسلامی در کلافی از معابر و شریانهای ارتباطی، مجموعه واحد سازمان یافته و شکل گرفته ای می سازند. این فضا با پیچ و خم های محافظ آن، به شکل فرمهای مدور حونی است که با نقشه گسترده شهر اروپایی در تضاد است. راههای ارتباطی که گاه مخفی اند، از تمام شهر، خانه واحدی می سازند. بدین ترتیب شهر صرفا به عنوان معماری مطرح نیست، بلکه با کسانی که در آن زندگی می کنند مطرح می شود. خود کلمه شهر، جامعه ای را به ذهن متبادر می سازد که باید منسجم، گرم و متحد باشد. در این صورت خیابان ها و کوچه ها به منزله راهرو و خانه ها به منزله طاق هایی هستند که یک خانواده از آنها استفاده می کند. تمام شهر یک خانه را تشکیل می دهد (بمات؛ 1369: 87).
ساختار شهر اسلامی به منظور ایجاد محدوده های متمایز فضای عمومی و نظام رفت و آمد، به فضاهای بین خانه ها و محل های استفاده همچون مغازه ها و حجره ها محدود می شود. این نظام کاملا متفاوت با مدل برنامه ریزی غربی است که اولویت را به معابر می دهد و مکانهایی را برای خیابان و تجمع عموم حفظ می کند و قطعاتی از زمین را برای استفاده های مختلف و نیز تقسیم بندی های فرعی که به میدان منتهی می شود، در نظر می گیرد (شوهانی ۱۳۹۱).
به تعبیر دیگر شهر اروپایی اهمیت ابتدایی را برای شبکهای متشکل از خیابانها و میادین میداند که دورنمای مس مشتمل بر اماکن طبیعی را در دسترس فرد قرار می دهد. در حالی که شهر اسلامی در اصل پاسخ گوی مسأله ست در صحرا یا دورنمایی عاری از مکان با گسترشی یکنواخت و بی پایان است. آن آبادی که بهتر بتواند با صحرا مقابله کند، باید طرحی حونی متراکم و مبتنی بر موضع شناسی داشته باشد. بنابراین شهر اسلامی از الحاق خانه های حیاط دار محصور به یکدیگر شکل گرفته و آن چه به صورت وقفه در فاصله بین این خانه های به ظاهر نامنظم، ولی در واقع مزین به مراعات نظام اجتماعی اسلام، باقی مانده به فضای شهری تبدیل شده است. پس کوچه بن بست که مشخصه این شهر است، در واقع تجلی متأثر از محیط واحد خانوادگی است (نوربرگ شولتز؛ ۱۹۸۰: ۱۰۷).
وحدت شهرهای دوره اسلامی ایران مورد گواهی متفکران دیگر نیز می باشد. کیانی از سه رکن مهم شهرهای اسلامی شامل ارگ، شهرستان و ربض یاد می کند . تشخیص این نظم و تعمیم آن به شهرهای اسلامی پیش از آن که سندی برای چگونگی سازمان فضایی در شهر اسلامی باشد گویای وحدت سبکی آنهاست. شرح محققان درباره خصوصیات مشترک شهرهای اسلامی ایران غالبا گرایش به ذکر عناصر اصلی شهر دارد. اگرچه نمونه ای که نظم میان عناصر را انتزاع کرده باشد و به عنوان سبک شهر اسلامی عرضه نماید در دست نیست، اما از اشتراک نظرات نسبت به عناصر خاص می توان به اهمیت نقش آنها در ذهن محققان دست یافت. محمود توسلی با تکیه بیشتر به مرکز شهر، آن را به عنوان پدیده ای خاص مورد بررسی قرار میدهد. مرکز شهر از عناصر اصلی شهر شامل مسجد جامع، بازار، مدرسه علمیه، میدان، تکیه، حمام و کاروانسرا تشکیل می شده است و ارتباط قوی فضایی میان عناصر مجموعه مرکز شهر وجود داشته است (کیانی؛ ۱۳۶۵: ۱۸).
آثار این شیوه از سازمان شهر هنوز در شهرهای تاریخی ایران باقی و قابل ارزیابی و تشخیص است. انتزاع ذهنی از نظم میان عناصر مذکور مدل واحدی از سازمان فضایی شهر اسلامی ایران را به دست می دهد: شهری برای همه ساکنان، دارای وحدت فضایی و عملکردی که عناصر نیمه مستقل آن عمومی بوده و در خدمت همه شهروندان هستند. شهرهای ایران در نخستین سدههای ظهور اسلام، هنوز فرصت تبدیل آیین به فضا و شکل را نیافته اند. مهمترین رویکرد آنها پرهیز از سازمان دو قطبی باستانی و بنیاد شهری عدالت محور و برابر اندیش است.
استقرار حکومتهای جدید و قدری فاصله با روحیه برابرنگر صدر اسلام، احیای ساختارهای کهن را تا حدودی در پی دارد. اما تفاوت جهان بینی و ذهنیت حاکمان مسلمان، حتی آنها که زی مردمی را قدری از دست داده بودند، مانع ظهور سازمان فضایی گذشته می شود. شهر جدید دوره اسلامی درون حصار شکل جدیدی به خود می گیرد. همه طبقات داخل حصار جای دارند و در میان آن نیز قلعه ای، غالبا احیا شده قلعه قدیم، محل استقرار حاکم است. اما شهر یک کل به نظر می آید و عناصر شاخص سازمان فضایی آن همچنان مؤید اصالت جامعه و عملکردهای عمومی وابسته به زندگی اجتماعی است: محله، میدان و کاروانسرا به مثابه کلهای کوچک، مسجد جامع و عناصر وابسته به مثابه مرکزیت شهر و بازار، ساختار شهر را شکل میدهد. در همه اینها عنصر اصالت عامه وجود دارد که سیمای شهر اسلامی را شکل میدهد.
شهر اسلامی
ساختار فضایی شهرهای سنتی ایران بر اساس توسعه بر مبنای مرکزیت بوده است با تکیه بر ساماندهی مرکز آن از طریق ساخت ابنیه عمومی موجب می گردید تا علاوه بر تقویت مشارکت عموم در ساماندهی محیط، سازمان فضایی و کالبد محله نیز بر اتکا بر مرکزیت عمومی شکل بگیرد.
اگر چه فرهنگی شهرسازی اسلامی و معماری آن مدیون تمدن های پیش از اسلام است، تشخیص چگونگی انتقال خصوصیات شهرهای اسلامی از تمدن های قدیمی تر به مسلمانان دشوار است. شبکه پیچیده معابر شهری، بازارها، کوچه های بن بست و تیپولوژی حیاط مرکزی هیچ کدام منحصر به تمدن اسلام نبوده اند به گونه ای که لاپیدوس معتقد است مسلمانان عرب صرفا در شهرهای جدید زندگی نمی کردند بلکه برخی در شهرها و دهکده های پیشین سکنی گزیدند. از نظر او اعراب به شهرسازی در خاورمیانه تحرک بخشیدند بدون آنکه باعث افزایش کلی در سطح توسعه شهری شوند. ولی در هر حال شیوۂ بکارگیری این عناصر در شهرهای اسلامی با دیگر شهرهای کهن متفاوت بوده است. همان گونه که ریچارد فرای، که درباره شهر بخارا تحقیق کرده است، می گوید: گرچه نمی توان تاریخها را با قطعیت تمام تعیین کرد اما می توان گفت که شهرهای دوره سامانی با شهرهای ادوار پیش از آن فرق داشته است، و این تمایز در درجه اول به خاطر عوض شدن مراکز فعالیت بوده است (اشرف؛ ۱۳۵۳).
هویت شهر اسلامی بیشتر در نحوه بکار گیری و ترکیب عناصر فوق نهفته است. شیوه شهرسازی فوق نیز متأثر از شیوه زندگی، ساختار اجتماعی و کاربری هایی است که تنها پس از اسلام بوجود آمدهاند (افشارنادری؛ ۱۳۷۵).
ورود اسلام به ایران، فتح شهرها و اداره آنها به دست حاکمان مسلمانان، جهان بینی و ذهنیت جدید نسبت به فرد و اجتماع را در شهرها متبلور می کند. این تصور که انسانها برابرند و برتری حقیقی، نزد خداوند و وابسته به تقواست، مناسبات جدیدی را میان گروه های اجتماعی جاری می سازد. حیات دیوار قلعه های حکومتی که حافظ طبقات برگزیده بود و نماد جدایی آنها از عامه مردم، پایان می گیرد. مهمترین حادثه شهری در سده های نخستین ظهور اسلام در ایران را در تغییر مفهوم شهر از محیط محصور طبقات برگزیده و در جوار آن مقر مردم عامی به مکانی برای زیست برادران برابر که عزت آنها نه ذاتی که اکتسابی است و عدالت تجلی یافته در سازمان فضایی آنها باید جستجو کرد. اما شاید در اولین نگاه، ساختار شهر سنتی اسلامی به صورت پیچ و خمی - لابیرنتی - از کوچه های در هم پیچیده شده جلوه کند. در نمایی از بالای شهر خود را به شکل بلوری نمایش می دهد با مکعب ها و منشورهایی که در واقع اجتماع خانههایی است که پهلو به پهلوی هم قرار گرفته اند، با فضاهای بریده بریده شده آمد و شدهای زندگی روزمره، مسیرهای در هم پیچیده و راه های گره خورده ای که به نظر می رسد به هیچ جا ختم نمی شوند. تمام اینها شهر را به صورت یک واحد در می آورد (بمات، 1396: 78). این کالبد پیچیده و درهم در یک نگاه سطحی و ظاهری ممکن است چندان قابل ادراک نباشد، چه در نظر عده ای همانند استرن، ویژگی بسیار مهم شهر اسلامی، فقدان انسجام ساختار آن است که هم به لحاظ شهری و هم به لحاظ پیوستگی اجزا در شکل فیزیکی آن نمود پیدا کرده است. حقیقت آن است که روستاها، شهرها و شهرهای اسلامی به ندرت با تقارن هندسی طراحی شهری مطابقت داشت. چون آن نظام از ویژگی های فرهنگ هایی بود که یکجانشینی و اسکان های خود را به مثابه تصاویر یک عالم منظم و با نمودار کیهان شناختی می پنداشت. با این وجود، یکجانشینی های سرزمین های اسلامی، نه سازمان بندی اتفاقی و تصادفی داشتند و نه این که به هم ریخته و نا منظم بودند، بلکه نظمی مرکب از سلسله مراتب بسته و بازی داشتند که در آنها الگوهایی از ارتباطات و همیاری های اجتماعی خاص اسلامی جریان داشت. در این دوره یکی از شاخص های سازمان فضایی، مجموعه های نیمه مستقل عمومی جدید بود: مسجد جامع، بازار، میدان و محلههایی که حاوی برتری نسبت به یکدیگر نبودند بلکه بر حسب قومیت یا شغل ساکنان به صورت مستقل ظاهر میشدند. استقلالی که تنها مبین تمایز می باشد نه برتری. شهرهای سده نخستین اسلامی، در امنیت نسبی حاصل از فتوحات مسلمانان از یک سو نیازمند دیوار و حصار کهنه نبوده و از سوی دیگر با استقرار نگاه نو توسط مسلمانان تباین فضایی قلعه و شهر را از میان بردند (توسلی؛ ۱۳۶۸: ۲۵).
سازمانبندی شهر اسلامی جلوه طبیعی تعادل بین تجانس و عدم تجانس اجتماعی در یک نظام اجتماعی بود که در آن گروهبندیهای حیات بومی و شرکت در حیات اقتصادی و مذهبی امت مد نظر قرار داشت. شهر به خصوص از یک نظام سه بخشی فضاهای عمومی، نیمه عمومی و خصوصی تشکیل می شد و از نظر میزان دسترسی و عدم دسترسی بدان فرق می کرد. اما این سلسله مراتب دسترسی، یکپارچگی آن را مختل نکرده، به طوری که در این گونه شهرها بین حیات مادی و معنوی تمایزی وجود ندارد و هر دو به صورت واحدی انفکاک ناپذیر جلوه کرده، فضای شهری واحدی را طرحریزی میکنند. به عنوان نمونه راسته بازار از جلوی درهای مسجد آغاز شده، آن را در بر می گیرد. بنای مرکزی شهر در مکان ممتازی قرار نمی گیرد و مسجد نیز از بافت شهر جدا نمی شود، ولی وجود آن، زندگی روزمره و جاری در بازار را تضمین میکند. بدین ترتیب بین فضای مقدس و مکان زندگی که عالی ترین نمونه آن بازار است، فاصله ای وجود ندارد. یکی دیگری را تأیید و تضمین کرده، آن را به تحرک وا میدارد و هر دو نیز متفق در یک فضا جمع شدهاند (بمات ۱۳۶۹ ، ۹۸).
شهرهای اسلامی ضمن تأثیر گرفتن از عقاید اخلاق اسلامی، از هویت ملی، شرایط اقلیمی، میراث متفاوت و نظامهای معیشتی گوناگون نیز تأثیر پذیرفته و در عین تشابهاتی چند در شکل و کار کرد از تنوع بسیار زیاد برخوردار بودهاند. از مهمترین عوامل تنوع نقشه و شکل شهر اسلامی میتوان از نفوذ توپوگرافی محلی، اشکال مورفولوژی قبلی شهر نام برد در واقع شهر اسلامی، انعکاسی از ساختارهای اقتصادی، ی، اجتماعی و فرهنگی شامل موارد زیر است:
از منظر دیگر باورها نیز می تواند بر چیدمان کالبدی شهر مؤثر باشد. به عنوان مثال نوع نگاه به فضایی عمومی، مانند مسجد و جایگاه آن در برگزاری مناسک دینی است که عامل قرارگیری مساجد در نقطه کانونی شهر شده است.
درباره این سایت